معنی فارسی abjections
B2حالات و احساسات تحقیر یا بیارزشی که فرد ممکن است تجربه کند.
Plurals of abjection; instances of being cast off or rejected.
- NOUN
example
معنی(example):
ذلتهایی که در زندگی با آنها روبرو شد، او را قویتر کرد.
مثال:
The abjections he faced in life made him stronger.
معنی(example):
ذلتهای او موانعی در مسیر موفقیتش بودند.
مثال:
Her abjections were obstacles on her path to success.
معنی فارسی کلمه abjections
:
حالات و احساسات تحقیر یا بیارزشی که فرد ممکن است تجربه کند.