معنی فارسی abnegated
B2انکار یا رد کردن چیزی، به ویژه حق یا تمایل شخصی که معمولاً به خاطر یک هدف خاص انجام می‌شود.
To have rejected or denied something, particularly a right or privilege, often for a purpose.
- verb
verb
معنی(verb):
To deny (oneself something); to renounce or give up (a right, a power, a claim, a privilege, a convenience).
معنی(verb):
To relinquish; to surrender; to abjure.
example
معنی(example):
او به خاطر اعتراض حق رأی خود را انکار کرد.
مثال:
He abnegated his right to vote in protest.
معنی(example):
سرباز آزادی خود را برای یک هدف بزرگتر انکار کرد.
مثال:
The soldier abnegated his freedom for a greater cause.
معنی فارسی کلمه abnegated
:
انکار یا رد کردن چیزی، به ویژه حق یا تمایل شخصی که معمولاً به خاطر یک هدف خاص انجام می‌شود.
