معنی فارسی abomasal
B2مربوط به بخش خاصی از معده در بعضی از حیوانات، به ویژه نشخوارکنندگان.
Related to the abomasum, the fourth stomach chamber in ruminants.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه ابوماسی برای هضم حیاتی است.
مثال:
The abomasal region is essential for digestion.
معنی(example):
تحقیقات نشان میدهد که چگونه عملکردهای ابوماسی بر سلامت کلی تأثیر میگذارد.
مثال:
Research shows how abomasal functions affect overall health.
معنی فارسی کلمه abomasal
:
مربوط به بخش خاصی از معده در بعضی از حیوانات، به ویژه نشخوارکنندگان.