معنی فارسی abominably
B2به طرز وحشتناک، به شکل غیرقابل قبول و بد.
In a manner causing disgust; extremely unpleasant.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول بحث به طرز وحشتناکی با او رفتار کرد.
مثال:
He treated her abominably during the argument.
معنی(example):
این فیلم به طرز وحشتناکی ساخته شده بود، با بازیگری و کارگردانی ضعیف.
مثال:
The film was abominably made, with poor acting and direction.
معنی فارسی کلمه abominably
:
به طرز وحشتناک، به شکل غیرقابل قبول و بد.