معنی فارسی abrenunciate

B1

خداحافظی کردن با چیزی یا به راحتی کنار گذاشتن یک موقعیت یا ادعا.

To formally and peacefully give up or relinquish a position or claim.

example
معنی(example):

آن‌ها تصمیم گرفتند که به آرامی شراکت خود را پایان دهند.

مثال:

They decided to abrenunciate their partnership amicably.

معنی(example):

او تصمیم گرفت که سمت خود را کنار بگذارد تا به دنبال فرصت‌های جدید برود.

مثال:

She chose to abrenunciate her position to pursue new opportunities.

معنی فارسی کلمه abrenunciate

: معنی abrenunciate به فارسی

خداحافظی کردن با چیزی یا به راحتی کنار گذاشتن یک موقعیت یا ادعا.