معنی فارسی abridgedly
B1به شکلی که برخی از جزئیات حذف شدهاست، معمولاً برای صرفهجویی در زمان یا فضا.
In a manner that involves omission of details, often to save time or space.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور مختصر در طول جلسه صحبت کرد تا زمان را صرفهجویی کند.
مثال:
He spoke abridgedly to save time during the meeting.
معنی(example):
مقاله بهطور مختصر نوشته شده تا مخاطبان وسیعتری را در بر بگیرد.
مثال:
The article was written abridgedly to accommodate a broad audience.
معنی فارسی کلمه abridgedly
:
به شکلی که برخی از جزئیات حذف شدهاست، معمولاً برای صرفهجویی در زمان یا فضا.