معنی فارسی abroach
B1به معنای کمی باز یا شکاف داده شده است.
Slightly open; ajar.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در کمی باز مانده بود و اجازه میداد نور وارد شود.
مثال:
The door was left abroach, allowing the light to enter.
معنی(example):
او دروازه را کمی باز نگه داشته بود تا دسترسی آسان باشد.
مثال:
He kept the gate abroach for easy access.
معنی فارسی کلمه abroach
:
به معنای کمی باز یا شکاف داده شده است.