معنی فارسی abrood

B1

ابروود به معنای در یک مکان بودن یا معطل ماندن است و معمولاً به نوعی بی‌هدف بودن اشاره دارد.

To linger in a place without any specific purpose.

example
معنی(example):

ابروود به معنای معلق بودن یا در جایی معطل ماندن است.

مثال:

To abrood means to hang around or linger in a place.

معنی(example):

او تمایل دارد ساعت‌ها در کافه بایستد بدون اینکه سفارشی بدهد.

مثال:

He tends to abrood at the café for hours without ordering.

معنی فارسی کلمه abrood

: معنی abrood به فارسی

ابروود به معنای در یک مکان بودن یا معطل ماندن است و معمولاً به نوعی بی‌هدف بودن اشاره دارد.