معنی فارسی abruption

B1

جدا شدن ناگهانی یک چیز از چیز دیگر، در پزشکی معمولاً اشاره به جدا شدن جفت از دیواره رحم دارد.

A sudden separation or breaking away, especially in a medical context.

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که جفت چگونه ناگهانی جدا می‌شود.

مثال:

The doctor explained the abruption of the placenta.

معنی(example):

یک جدایی ممکن است موجب عوارض جدی در دوران بارداری شود.

مثال:

An abruption can cause serious complications during pregnancy.

معنی فارسی کلمه abruption

: معنی abruption به فارسی

جدا شدن ناگهانی یک چیز از چیز دیگر، در پزشکی معمولاً اشاره به جدا شدن جفت از دیواره رحم دارد.