معنی فارسی absently

B1

به صورت غیابی، وقتی که فرد توجه کافی ندارد و در فکر چیز دیگری است.

In a distracted or inattentive manner.

example
معنی(example):

او به طور غیابی به دیوار خیره شده بود در حالی که فکر می‌کرد.

مثال:

She absently stared at the wall while thinking.

معنی(example):

او به طور غیابی به سوال جواب داد و واقعاً به آن توجه نکرد.

مثال:

He answered the question absently, not really paying attention.

معنی فارسی کلمه absently

: معنی absently به فارسی

به صورت غیابی، وقتی که فرد توجه کافی ندارد و در فکر چیز دیگری است.