معنی فارسی absentmindedly

B1

به حالتی اطلاق می‌شود که فرد در حال فکر کردن به چیز دیگری است و توجهی به محیط اطرافش ندارد.

In a way that shows you are not paying attention to what you are doing.

example
معنی(example):

او به صورت غافلانه کلیدهایش را روی میز گذاشت.

مثال:

He absentmindedly left his keys on the table.

معنی(example):

او غالباً به صورت غافلانه فراموش می‌کند ماشینش را کجا پارک کرده است.

مثال:

She often absentmindedly forgets where she parked her car.

معنی فارسی کلمه absentmindedly

: معنی absentmindedly به فارسی

به حالتی اطلاق می‌شود که فرد در حال فکر کردن به چیز دیگری است و توجهی به محیط اطرافش ندارد.