معنی فارسی absentness

B1

عدم حضور، نبودن در مکان یا زمانی خاص که ممکن است اثرات منفی به همراه داشته باشد.

The state or quality of being absent; not present in a place where one is expected to be.

example
معنی(example):

عدم حضور او در کلاس موجب شد که درس‌های مهم را از دست بدهد.

مثال:

His absentness from the class caused him to miss important lessons.

معنی(example):

معلم متوجه عدم حضور او در هفته‌های گذشته شد.

مثال:

The teacher noticed her absentness over the last few weeks.

معنی فارسی کلمه absentness

: معنی absentness به فارسی

عدم حضور، نبودن در مکان یا زمانی خاص که ممکن است اثرات منفی به همراه داشته باشد.