معنی فارسی absolutize
B1مطلق کردن، به معنای قرار دادن یک چیز در سطحی بالا و نادیده گرفتن تنوع و پیچیدگی آن.
To make something absolute; to view it as universally true without exceptions.
- VERB
example
معنی(example):
برخی از فیلسوفان تمایل دارند نظریههای خود را مطلق کنند.
مثال:
Some philosophers tend to absolutize their theories.
معنی(example):
او باورهای خود را بدون در نظر گرفتن دیدگاههای دیگر مطلق میکند.
مثال:
He absolutizes his own beliefs without considering other viewpoints.
معنی فارسی کلمه absolutize
:
مطلق کردن، به معنای قرار دادن یک چیز در سطحی بالا و نادیده گرفتن تنوع و پیچیدگی آن.