معنی فارسی absorbedness
B1حالت یا ویژگی فردی که در یک کار یا فعالیت عمیقاً مشغول و متوجه است.
The state of being deeply engaged or engrossed in something.
- NOUN
example
معنی(example):
مشغولیت او در پروژه باعث شد تا زمان را فراموش کند.
مثال:
Her absorbedness in the project made her forget about time.
معنی(example):
مشغولیت او در حین نقاشی برای همه واضح بود.
مثال:
His absorbedness while painting was evident to everyone.
معنی فارسی کلمه absorbedness
:
حالت یا ویژگی فردی که در یک کار یا فعالیت عمیقاً مشغول و متوجه است.