معنی فارسی absquatulating

B1

فرار کردن یا ناپدید شدن ناگهانی، به ویژه برای اجتناب از مسئولیت یا عواقب.

The act of leaving abruptly or suddenly.

verb
معنی(verb):

To leave quickly or in a hurry; to depart, flee.

معنی(verb):

To abscond.

example
معنی(example):

او برای اجتناب از بحث فرار می‌کند.

مثال:

She is absquatulating to avoid the discussion.

معنی(example):

فرار سریعانه راه حلی برای مشکل نیست.

مثال:

Absquatulating quickly is not a solution to the problem.

معنی فارسی کلمه absquatulating

: معنی absquatulating به فارسی

فرار کردن یا ناپدید شدن ناگهانی، به ویژه برای اجتناب از مسئولیت یا عواقب.