معنی فارسی absquatulated
B1فرار کردن یا ناپدید شدن ناگهانی، به ویژه برای اجتناب از مسئولیت یا عواقب.
To leave abruptly or suddenly; to flee.
- verb
verb
معنی(verb):
To leave quickly or in a hurry; to depart, flee.
معنی(verb):
To abscond.
example
معنی(example):
دزد با کالاهای دزدیده شده فرار کرد.
مثال:
The thief absquatulated with the stolen goods.
معنی(example):
پس از شنیدن آژیرها، او از صحنه فرار کرد.
مثال:
After hearing the sirens, he absquatulated from the scene.
معنی فارسی کلمه absquatulated
:
فرار کردن یا ناپدید شدن ناگهانی، به ویژه برای اجتناب از مسئولیت یا عواقب.