معنی فارسی abstention

B2

پرهیز از رأی‌گیری یا شرکت در یک عمل مشخص.

The act of refraining from voting or participating.

example
معنی(example):

کمیته به جای موافقت یا مخالفت با پیشنهاد، برای پرهیز از رای‌گیری رای داد.

مثال:

The committee voted for abstention rather than for or against the proposal.

معنی(example):

پرهیز او در طول رای‌گیری توسط همه اعضا یادداشت شد.

مثال:

His abstention during the vote was noted by all members.

معنی فارسی کلمه abstention

: معنی abstention به فارسی

پرهیز از رأی‌گیری یا شرکت در یک عمل مشخص.