معنی فارسی absterged

B1

زمان گذشته فعل ابسترج، به معنای پاک کردن یا تمیز کردن چیزی در گذشته.

Past tense of absterge, meaning cleaned or wiped away something in the past.

example
معنی(example):

پس از اینکه رنگ زده شد، سطح پاک شد.

مثال:

After the paint was applied, the surface was absterge.

معنی(example):

قبل از اینکه مهمانان برسند، میز پاک شد.

مثال:

The table was absterged before the guests arrived.

معنی فارسی کلمه absterged

: معنی absterged به فارسی

زمان گذشته فعل ابسترج، به معنای پاک کردن یا تمیز کردن چیزی در گذشته.