معنی فارسی accommodatingly
B1به گونهای که سازگار باشد و منعطف عمل کند.
In a manner that is willing to help or adapt.
- ADVERB
example
معنی(example):
کارکنان به طور سازگار به همه درخواستهای مشتری پاسخ دادند.
مثال:
The staff responded accommodatingly to all customer requests.
معنی(example):
او وضعیت را بدون هیچ مشکلی به طور سازگارانه مدیریت کرد.
مثال:
She handled the situation accommodatingly without any issues.
معنی فارسی کلمه accommodatingly
:
به گونهای که سازگار باشد و منعطف عمل کند.