معنی فارسی accompanable
B1قابل همراهی، به ویژه در موسیقی، جایی که یک بخش به صورت همزمان دیگر بخشها را تکمیل میکند.
Able to be accompanied; often used in the context of music.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ساز اغلب با پیانو همراه است.
مثال:
This instrument is often accompanied by a piano.
معنی(example):
این آهنگ با متن زیبایی همراه است.
مثال:
The song is accompanied by beautiful lyrics.
معنی فارسی کلمه accompanable
:
قابل همراهی، به ویژه در موسیقی، جایی که یک بخش به صورت همزمان دیگر بخشها را تکمیل میکند.