معنی فارسی accordancy

B1

حالتی که در آن چیزها با یکدیگر سازگار هستند.

The state of being in agreement or harmony.

example
معنی(example):

هماهنگی باورهای آنها باعث شد که دوستان خوبی شوند.

مثال:

The accordancy of their beliefs made them good friends.

معنی(example):

هماهنگی در اصول برای یک رابطه روان ضروری است.

مثال:

Accordancy in principles is essential for a smooth relationship.

معنی فارسی کلمه accordancy

: معنی accordancy به فارسی

حالتی که در آن چیزها با یکدیگر سازگار هستند.