معنی فارسی accordantly

B2

به‌طور هماهنگ، به شکلی که با یکدیگر تناسب دارد و سازگاری وجود دارد.

In a manner that is in agreement or harmony.

example
معنی(example):

تیم به‌طور هماهنگ برای رسیدن به مهلت کار کرد.

مثال:

The team worked accordantly to meet the deadline.

معنی(example):

رخدادها به‌طور هماهنگ پیش رفتند و به نتیجه‌ای موفقیت‌آمیز منجر شدند.

مثال:

The events unfolded accordantly, leading to a successful outcome.

معنی فارسی کلمه accordantly

: معنی accordantly به فارسی

به‌طور هماهنگ، به شکلی که با یکدیگر تناسب دارد و سازگاری وجود دارد.