معنی فارسی accroached
B1نزدیک شدن یا تجاوز به چیزی به طور غیرقانونی.
To approach or advance towards a place or object, often implying encroachment.
- VERB
example
معنی(example):
آنها بدون اجازه به ملک نزدیک شدند.
مثال:
They had accroached on the property without permission.
معنی(example):
کارگران به منطقه نزدیک شدند تا تعمیرات انجام دهند.
مثال:
The workers had accroached the area to make repairs.
معنی فارسی کلمه accroached
:
نزدیک شدن یا تجاوز به چیزی به طور غیرقانونی.