معنی فارسی accroachment
B1تجاوز، نزدیک شدن یا نفوذ به زمین یا منطقه ای بدون اجازه.
The act of encroaching or intruding on someone's rights or property.
- NOUN
example
معنی(example):
نزدیک شدن شهر به جنگل یک نگرانی است.
مثال:
The accroachment of the city into the forest is a concern.
معنی(example):
اقدام قانونی برای جلوگیری از تجاوز به زمینهای باتلاقی انجام شد.
مثال:
Legal action was taken to prevent the accroachment on the wetlands.
معنی فارسی کلمه accroachment
:
تجاوز، نزدیک شدن یا نفوذ به زمین یا منطقه ای بدون اجازه.