معنی فارسی accumulation

B1

جمع‌آوری و انباشتن مقدار زیادی از یک ماده یا اطلاعات در یک نقطه یا زمان خاص.

The process of collecting or gathering an increasing number or amount of something.

example
معنی(example):

جمع‌آوری برف بر روی کوه آن را زیبا کرد.

مثال:

The accumulation of snow on the mountain made it look beautiful.

معنی(example):

در طول سال‌ها، جمع‌آوری قابل توجهی از داده‌ها وجود داشت.

مثال:

Over the years, there was a significant accumulation of data.

معنی فارسی کلمه accumulation

: معنی accumulation به فارسی

جمع‌آوری و انباشتن مقدار زیادی از یک ماده یا اطلاعات در یک نقطه یا زمان خاص.