معنی فارسی acquiesence

B1

پذیرش یا سکوت در برابر یک خواسته یا توصیه بدون اعتراض.

The reluctant acceptance of something without protest.

example
معنی(example):

اطاعت او از خواسته‌هایشان همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

His acquiescence to their demands surprised everyone.

معنی(example):

اطاعت گاهی اوقات می‌تواند به عنوان نشانه‌ای از ضعف دیده شود.

مثال:

Acquiescence can sometimes be seen as weakness.

معنی فارسی کلمه acquiesence

: معنی acquiesence به فارسی

پذیرش یا سکوت در برابر یک خواسته یا توصیه بدون اعتراض.