معنی فارسی acromial
B1آکرومیال به ناحیهای مربوط میشود که به پروز آکرومیال اشاره دارد، که بخشی از کتف است و در اتصال استخوانهای کلید و شانه نقش دارد.
Relating to the acromion, a bony prominence on the shoulder.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پروز آکرومیال بخشی از کتف است.
مثال:
The acromial process is part of the shoulder blade.
معنی(example):
صدمات به ناحیه آکرومیال میتواند باعث درد شود.
مثال:
Injuries to the acromial area can cause pain.
معنی فارسی کلمه acromial
:
آکرومیال به ناحیهای مربوط میشود که به پروز آکرومیال اشاره دارد، که بخشی از کتف است و در اتصال استخوانهای کلید و شانه نقش دارد.