معنی فارسی across country
B1سرتاسر کشور، توصیف یک حرکت یا سفر از نقطهای به نقطه دیگر در یک کشور.
Referring to traveling or existing throughout an entire country.
- OTHER
example
معنی(example):
او برای دیدن دوستش به سرتاسر کشور سفر کرد.
مثال:
She traveled across country to visit her friend.
معنی(example):
آنها کنفرانسی در سرتاسر کشور برگزار کردند تا مسائل مهم را بحث کنند.
مثال:
They held a conference across country to discuss important issues.
معنی فارسی کلمه across country
:
سرتاسر کشور، توصیف یک حرکت یا سفر از نقطهای به نقطه دیگر در یک کشور.