معنی فارسی across the board

B2

به طور کلی و برای همه؛ در تمامی سطوح یا موارد.

Applying to or affecting all cases or instances without exception.

example
معنی(example):

افزایش حقوق به طور سراسری اعمال شد.

مثال:

The salary increase was applied across the board.

معنی(example):

تغییرات بر تمام کارمندان تأثیر خواهد گذاشت.

مثال:

The changes will affect employees across the board.

معنی فارسی کلمه across the board

: معنی across the board به فارسی

به طور کلی و برای همه؛ در تمامی سطوح یا موارد.