معنی فارسی adeemed

B1

احساس موفقیت یا به دست آوردن چیزی.

To have achieved or obtained something significant.

example
معنی(example):

او پس از دریافت جایزه احساس بدست آوردن کرد.

مثال:

He felt adeemed after receiving the award.

معنی(example):

تلاش‌های او پس از سال‌ها کار سخت در نهایت به ثمر رسید.

مثال:

Her efforts were finally adeemed after years of hard work.

معنی فارسی کلمه adeemed

: معنی adeemed به فارسی

احساس موفقیت یا به دست آوردن چیزی.