معنی فارسی admittible

B2

قابل قبول، به ویژه در یک زمینه قانونی.

Capable of being admitted; acceptable.

example
معنی(example):

سند در دادگاه قابل پذیرش شناخته شد.

مثال:

The submission was deemed admissible in court.

معنی(example):

برخی از شواهد ممکن است به دلیل منبع آن قابل پذیرش نباشند.

مثال:

Some evidence might not be admittible due to its source.

معنی فارسی کلمه admittible

: معنی admittible به فارسی

قابل قبول، به ویژه در یک زمینه قانونی.