معنی فارسی admitty

B1

افرادی که به راحتی می‌توانند به یک گروه یا جمعیتی پذیرفته شوند.

Acceptable or suitable for admission.

example
معنی(example):

او پس از گذراندن امتحان به باشگاه مخفی پذیرفته شد.

مثال:

He was admitty to the secret club after passing the test.

معنی(example):

طبیعت پذیرا او باعث شد دوستانش احساس راحتی کنند.

مثال:

Her admitty nature made her friends feel comfortable.

معنی فارسی کلمه admitty

: معنی admitty به فارسی

افرادی که به راحتی می‌توانند به یک گروه یا جمعیتی پذیرفته شوند.