معنی فارسی adnex
B1ضمیمهها؛ ساختارهای مرتبط با اندامهای اصلی.
Anatomical term for appendages or adjoining parts.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک به بررسی ضمائم او برای هرگونه بینظمی پرداخت.
مثال:
The doctor examined her adnex for any abnormalities.
معنی(example):
ضمائم شامل ساختارهایی مانند لولههای فالوپ هستند.
مثال:
Adnex include structures like the fallopian tubes.
معنی فارسی کلمه adnex
:
ضمیمهها؛ ساختارهای مرتبط با اندامهای اصلی.