معنی فارسی adrip

B1

توصیف حالتی که در آن مایعی بر سطحی باقی باقی می‌ماند.

To be covered or saturated with a liquid.

example
معنی(example):

پس از کلاس هنر، پسر جوان در رنگ فرو رفته بود.

مثال:

The young boy was adripped in paint after his art class.

معنی(example):

او قطرات باران را بر روی پنجره مشاهده کرد.

مثال:

She noticed the adrip of rain on the window.

معنی فارسی کلمه adrip

: معنی adrip به فارسی

توصیف حالتی که در آن مایعی بر سطحی باقی باقی می‌ماند.