معنی فارسی advisably
B1به شکل مشورتی، به طور عاقلانه و با توجه به مشورت کردن.
In a manner that is advisable or wise.
- ADVERB
example
معنی(example):
بهتر است که با یک کارشناس مشورت کنید.
مثال:
You should advisably consult an expert.
معنی(example):
او در آن وضعیت به شکل مشورتی عمل کرد.
مثال:
She acted advisably in the situation.
معنی فارسی کلمه advisably
:
به شکل مشورتی، به طور عاقلانه و با توجه به مشورت کردن.