معنی فارسی affamish

B1

افامیش، حالتی که زمان زیادی غذا نخورده‌اید و احساس گرسنگی می‌کنید.

A state of being hungry after not eating for a long time.

example
معنی(example):

پیاده‌روی طولانی باعث شد احساس گرسنگی کنیم.

مثال:

The long hike made us feel affamish.

معنی(example):

پس از صرف‌نظر از صبحانه، تا ظهر احساس گرسنگی زیادی می‌کردم.

مثال:

After skipping breakfast, I felt quite affamish by noon.

معنی فارسی کلمه affamish

: معنی affamish به فارسی

افامیش، حالتی که زمان زیادی غذا نخورده‌اید و احساس گرسنگی می‌کنید.