معنی فارسی affatuate

B1

افاتوره، جذب کردن یا به شدت تحت تأثیر قرار دادن کسی به طوری که دیوانه‌وار عاشق آن شخص شود.

To captivate or enchant someone to the extent that they become infatuated.

example
معنی(example):

او با جذابیتش به نظر می‌رسید که او را افاتوره کرده است.

مثال:

He seemed to affatuate her with his charm.

معنی(example):

فیلم توانست کاملاً تماشاچیان را افاتوره کند.

مثال:

The movie managed to affatuate the audience completely.

معنی فارسی کلمه affatuate

: معنی affatuate به فارسی

افاتوره، جذب کردن یا به شدت تحت تأثیر قرار دادن کسی به طوری که دیوانه‌وار عاشق آن شخص شود.