معنی فارسی affiancer

B2

نامزد، کسی که قرار است به زودی ازدواج کند.

A person who is engaged to be married.

example
معنی(example):

او از او خواست که در طول شام نامزدش باشد.

مثال:

He asked her to be his affiancer during dinner.

معنی(example):

نامزد کسی است که قرار است ازدواج کند.

مثال:

An affiancer is someone who is engaged to be married.

معنی فارسی کلمه affiancer

: معنی affiancer به فارسی

نامزد، کسی که قرار است به زودی ازدواج کند.