معنی فارسی affinitive
B2نوعی رویکرد که بر اساس شباهتها و ارتباطات مثبت بین افراد و گروهها بنا شده است.
Pertaining to a mutual relationship or connection based on similarities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد همافزایش او به ایجاد اعتماد در میان تیم کمک کرد.
مثال:
Her affinitive approach helped build trust among the team.
معنی(example):
ماهیت همافزایانه رابطه آنها مشهود بود.
مثال:
The affinitive nature of their relationship was evident.
معنی فارسی کلمه affinitive
:
نوعی رویکرد که بر اساس شباهتها و ارتباطات مثبت بین افراد و گروهها بنا شده است.