معنی فارسی affixt

B1

چسبیده، متصل شده به چیزی.

Attached or fastened to something.

example
معنی(example):

تمبر به نامه چسبانده شد.

مثال:

The stamp was affixt to the letter.

معنی(example):

او امضای خود را به سند چسباند.

مثال:

He affixt his signature to the document.

معنی فارسی کلمه affixt

: معنی affixt به فارسی

چسبیده، متصل شده به چیزی.