معنی فارسی affixture

B2

چیزی که به طور دائمی به چیزی دیگر الصاق شده است.

The act of attaching or the state of being attached.

example
معنی(example):

چسباندن برچسب برای هویت برند مهم است.

مثال:

The affixture of the label is important for brand identity.

معنی(example):

چسباندن می‌تواند یک محصول را در قفسه متمایز کند.

مثال:

An affixture can make a product stand out on the shelf.

معنی فارسی کلمه affixture

: معنی affixture به فارسی

چیزی که به طور دائمی به چیزی دیگر الصاق شده است.