معنی فارسی afforced

B1

تقویت یا تأمین یک وضعیت یا رابطه قانونی به وسیله احکام یا قوانین.

To strengthen or enforce legally, typically in the context of a contract or law.

verb
معنی(verb):

To reinforce (a team etc.) with extra people

example
معنی(example):

قرارداد با تصمیم قاضی تقویت شد.

مثال:

The contract was afforced by the judge's decision.

معنی(example):

قانون حفاظت از حیات وحش را تقویت کرد.

مثال:

The law afforced the protection of wildlife.

معنی فارسی کلمه afforced

: معنی afforced به فارسی

تقویت یا تأمین یک وضعیت یا رابطه قانونی به وسیله احکام یا قوانین.