معنی فارسی afforcing

B1

عمل تقویت یا تأمین قانونی یک وضعیت یا رابطه به صورت فعال.

The act of strengthening or enforcing a rule or regulation.

verb
معنی(verb):

To reinforce (a team etc.) with extra people

example
معنی(example):

آنها قوانین را برای اطمینان از رعایت تقویت می‌کنند.

مثال:

They are afforcing the rules to ensure compliance.

معنی(example):

جامعه معیارات خود را برای کیفیت تقویت می‌کند.

مثال:

The community is afforcing its standards for quality.

معنی فارسی کلمه afforcing

: معنی afforcing به فارسی

عمل تقویت یا تأمین قانونی یک وضعیت یا رابطه به صورت فعال.