معنی فارسی afforcement

B1

اجرا و تحکیم قوانین و مقررات در یک نظام.

The act of enforcing or strengthening laws or rules.

example
معنی(example):

اجرای قوانین برای عدالت حیاتی است.

مثال:

The afforcement of the laws is critical for justice.

معنی(example):

اجرای قوانین به حفظ نظم در جامعه کمک می‌کند.

مثال:

Afforcement helps maintain order in society.

معنی فارسی کلمه afforcement

: معنی afforcement به فارسی

اجرا و تحکیم قوانین و مقررات در یک نظام.