معنی فارسی affluxion
B2ورود و جریان چیزی، معمولاً در یک زمان مشخص.
The act of flowing in or towards; an influx.
- NOUN
example
معنی(example):
تعداد زیاد گردشگران به اقتصاد محلی کمک کرده است.
مثال:
The affluxion of tourists boosted the local economy.
معنی(example):
ورود میتواند به معنای ورود افراد یا منابع باشد.
مثال:
Affluxion can refer to the influx of people or resources.
معنی فارسی کلمه affluxion
:
ورود و جریان چیزی، معمولاً در یک زمان مشخص.