معنی فارسی affluently
B2به شیوهای مرفه و با رفاه زندگی کردن.
In a way that shows wealth or affluence.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طور مرفه در یک جامعه محصور زندگی میکنند.
مثال:
They live affluently in a gated community.
معنی(example):
او به طور مرفه لباس میپوشد و ثروتش را به نمایش میگذارد.
مثال:
She dresses affluently, showcasing her wealth.
معنی فارسی کلمه affluently
:
به شیوهای مرفه و با رفاه زندگی کردن.