معنی فارسی affricated

B1

صوت‌هایی که با ترکیب صدای موقتی و صدای انفجاری تولید می‌شوند.

Sounds produced by a combination of a plosive and a fricative.

example
معنی(example):

صوت‌های افریکات در زبان انگلیسی شامل 'چ' مانند 'چوپ' است.

مثال:

The affricated sounds in English include 'ch' as in 'chop'.

معنی(example):

او برای بهبود تلفظش صداهای افریکات را تمرین کرد.

مثال:

He practiced the affricated sounds to improve his pronunciation.

معنی فارسی کلمه affricated

: معنی affricated به فارسی

صوت‌هایی که با ترکیب صدای موقتی و صدای انفجاری تولید می‌شوند.