معنی فارسی aflush
B1سرخ شدن، به معنی تغییر رنگ پوست به دلیل احساسات یا دما است.
To become red or to glow.
- VERB
example
معنی(example):
پس از بردن بازی، او احساس شعف کرد.
مثال:
She felt aflush with excitement after winning the game.
معنی(example):
هنگامی که او تعریف را شنید، گونههایش سرخ شد.
مثال:
His cheeks turned aflush when he received the compliment.
معنی فارسی کلمه aflush
:
سرخ شدن، به معنی تغییر رنگ پوست به دلیل احساسات یا دما است.