معنی فارسی afront
B2عمل یا سخنی که به شخصی یا گروهی توهین میکند.
An action or remark that causes outrage or offense.
- NOUN
example
معنی(example):
نظرات او به کل جامعه اهانت بود.
مثال:
His comments were an afront to the entire community.
معنی(example):
او عدم احترام او را به عنوان یک اهانت شخصی دید.
مثال:
She saw his lack of respect as a personal afront.
معنی فارسی کلمه afront
:
عمل یا سخنی که به شخصی یا گروهی توهین میکند.