معنی فارسی agedly

B1

به طور سنجیده و با تجربه؛ بیان یک نظرسنجی مبتنی بر سن یا تجربه.

In a manner that reflects age or wisdom, often suggesting experience.

example
معنی(example):

او درباره تجربیاتش با کنجکاوی صحبت کرد.

مثال:

He spoke agedly about his experiences.

معنی(example):

او با تجربه به همتایان جوان‌ترش مشاوره داد.

مثال:

She agedly advised her younger peers.

معنی فارسی کلمه agedly

: معنی agedly به فارسی

به طور سنجیده و با تجربه؛ بیان یک نظرسنجی مبتنی بر سن یا تجربه.